کتاب برنامهریزی در ایران روایتی عمیق و جدی از چالشهای تحقق «توسعه غربی» در ایران عرضه میکند. این کتاب، همچنانکه در مقدمه آن گفته شده، داستان ناکامی گروه مشاوران دانشگاه هاروارد در برنامهریزی توسعه در ایران عصر پهلوی است و به این پرسش اساسی میپردازد که «چرا برنامهریزی توسعه غربی در ایران نهادینه نمیشود؟».
نویسنده کتاب، آقای مک لئود (سرپرست گروه دوم مشاوران هاروارد) تلاش داشته تا روایت صادقانه و واقعبینانهای از علل تحققنیافتن توسعه در ایران ارائه نماید و از زوایای مختلفی به این مسئله پرداخته است. او که سرپرست گروه دوم مشاوران هاروارد است، ریشهایترین علت تحققنیافتن توسعه در ایران را در صفحات و سطور پایانی فصل دوم کتابش اینگونه مطرح کرده است:«ما بیشازپیش یقین حاصل کردیم که جامعه سنتی ـ که ایران نمونه آن است ـ باید راه ویژه و احتمالاً پیچدرپیچ خود را در فرایند پیشرفت و توسعه طی کند. بیماریهای این جامعه را بهسختی میتوان با نسخههایی درمان کرد که مختص شرایط جوامع توسعهیافته غرب است». از نگاه او «در جامعه سنتی مفهوم تغییر باید مبتنیبر نیروهایی باشد که تماماً از محیط خود این جامعه بجوشد» و این امر را مستلزم «مشخصکردن، شناسایی و ارزیابی نیروهای بومی» میداند و اعتراف میکند که «به اعتقاد ما در برنامهریزی توسعه در ایران این کار بنیادی و اولیه هیچگاه انجام نشده است».
دیدگاهتان را بنویسید