مجموعه گفتگوهای «ایران آینده» پانزده مصاحبه علمی با اساتیدی از رشتههای مختلف علوم انسانی در زمینه پیشرفت اسلامی ـ ایرانی است. این گفتگوها در قالب کتابی با عنوان «ایران آینده» از سوی انتشارات عصر در دست انتشار است. بخشی از این گفتگوها که اکنون به آن میپردازیم، به «تحلیل روند توسعه در عصر پهلوی و علل وقوع انقلاب اسلامی» اختصاص دارد. در این بخش، به نکاتی که دکتر ابراهیم متّقی در این زمینه مطرح کردند، اشاره میشود.
سوال بسیار مهم که در این گفتگو به آن پرداخته شده، این است که چرا ایران عصر پهلوی که از کشورهای پیشرو در عرصهی برنامهریزی توسعه و تاسیس نهادهای توسعه بود و حتی به بیان برخی از اندیشمندان عصر طلایی اقتصاد را در دههی چهل شمسی گذراند، در مسیر توسعه به سرعت دچار شکست شد و به کلی رژیم سیاسیاش تغییر کرد؟
از نظر دکتر ابراهیم متّقی، دو نگاه به توسعه در ایران وجود داشت. دیدگاه اول که مربوط به اندیشه توسعه بود، از قرن 19 در ایران به وجود آمد. مطابق این دیدگاه توسعه، حرکتی تدریجی، کند و مرحلهای است. اما دیدگاه دوم که در دهه 1340 توسط رئیس جمهور آمریکا جان اف. کندی بر اساس نظریات والت روستو در ایران پیاده شد، نگاهی شتابان به توسعه داشت. هدف رئیس جمهور آمریکا از برنامه «اتحاد برای پیشرفت» قرار دادن ایران در مسیر توسعه شتابان بود. زیرا ایران نقش مرکزی در راهبرد منطقهای آمریکا داشت. ژئوپولوتیک ایران، اقتصاد ایران، فرهنگ ایران، و ظرفیت ایران برای توسعه، مورد توجه نظریهپردازان توسعه آمریکا بود. پس اولاً این حرکت، یک حرکت شتابان بود که تبعات خاص خودش را داشت. ثانیا بومی نیز نبود. یعنی بر اساس مسأله ما شکل نگرفته بود. ما بخشی از اقتصاد جهانی و نظام سرمایهداری بودیم. ضرورتهای تقسیم کار در اقتصاد جهانی، ایجاب میکرد که ما در فضای برنامهریزی توسعه قرار بگیریم. وقتی نگاه توسعه وارداتی باشد، توسعه نامتوازن شکل میگیرد و فشارها و محدودیتهای غرب نیز باعث چالشهای به خصوصی در فضای جامعه میشود.
اما در خصوص علت وقوع انقلاب، دکتر متّقی معتقد است، خود حکومتها بزرگترین معمارهای انقلابند. وقتی تصمیمگیری و فضاسازی نامناسبی در جامعه صورت بگیرد، میتواند باعث اعتراضات و جنبشهای گوناگونی شود. خصوصا که در دوره پهلوی، اولاً رشد نامتوازن صورت گرفت که خود از بزرگترین عوامل انقلابهای سیاسی در سراسر جهان است. یعنی در ایران شاهنشاهی، اقتصاد رشد کرد اما دیگر ابعاد توسعه رشدی به وزان آن نداشتند. و ثانیاً روندهای توسعه با دیکتاتوری و رانتگرایی و فاصله بین حکومت و شهروندان طی شد. سیاستهای توسعه پهلوی طوری شکل گرفت که مسائل عمیقی مثل حاشیهنشینی صورت یافت که موجب اختلال در امنیت کشور در سالهای 1388 و 1396 نیز شد. ولی بزرگترین مشکل حکومت شاه این بود که به فرهنگ جامعه خود به خوبی ننگریست. در روند توسعه سه رکن «شهری شدن»، «صنعتی شدن»، و «سکولار شدن» وجود دارد. شاه در دو مورد اول موفق شد، اما از آن جایی که جامعه ایران، جامعهای مذهبی بود و فرهنگ مذهبی در آن ریشهای عمیق داشت، نتوانست از پس سومین عامل بربیاید و شکست خورد.
دیدگاهتان را بنویسید